سه شنبه: 29/اسف/1402 (الثلاثاء: 9/رمضان/1445)

ذلت پهلوی را خواهید دید

شاهد اینکه گفتم آقای والد ما امیدوار به آینده بود این قضیه است که: یک روز رئیس شهربانی عده‌ای از روحانیون را که جواز عمامه هم داشتند به شهربانی برده بود و عمامۀ آنها را برداشته بود، آنها با همان کیفیت آمده بودند منزل ما و گفته بودند می‌خواهیم آقا را ببینیم، آقا اینها را که دیده بود، حالشان به هم‌خورده بود و گفته بود:

من می‌میرم ولی به شرطی که شما زنده باشید و ذلت این پهلوی را ببینید او گمان می‌کند اسلام فقط در ایران است.

ایشان به پهلوی بسیار بدبین بودند و می‌گفتند انگلیسی‌ها او را آورده‌اند، حتی ایشان در مجالس و محافل هم این مطلب را می‌گفتند.

زمانی که پهلوی قرارداد «دارسی» را که مظفرالدین‌شاه با یک انگلیسی امضا کرده بود لغو کرد و رفت آبادان و شیر نفت را به دریا باز کرد، در آن زمان روزنامه‌ها این خبر را نوشتند، بازار را چراغانی کردند، در همین گلپایگان هم چراغانی کردند، همه

 

تلگراف زدند و تبریک گفتند، رئیس شهربانی آمد و به آقا گفت آیا این هم دروغ است؟ گفتند نه راست است، منتظر بود ایشان هم تلگراف تبریکی بنویسد گفتند:

پهلوی را انگلیسی‌ها آوردند.

راست است ولی من نمی‌توانم باور کنم با اینکه می‌دانم پهلوی را انگلیسی‌ها بر سر کار آورده‌اند، علیه آنها مقاومت کند، بعد هم صحت کلام ایشان معلوم شد چون از مدت زمان قراردادی که ملغی اعلام کرده بود چند سال بیشتر باقی نمانده بود و طبق قرارداد باید در پایان مدت تمام دستگاه‌ها را تحویل ایران بدهند و بروند، وقتی پهلوی قرارداد را لغو کرد آنها به دیوان داوری لاهه شکایت کردند و دوباره قرارداد را بستند بعداً رئیس شهربانی می‌گفت من خجالت می‌کشم.

و السلام علیکم ورحمة الله وبرکاته

 

 

موضوع: 
نويسنده: 
کليد واژه: